کاش در مدرسه اتاقی کوچک بود که بعد از کلاسها میرفتم آنجا مینشستم. اتاقی که جز من و چای و ساندویچ کوچکم چیزی نبود.
کاش میتوانستم لبخندهای زورکیام را کنار بگذارم و بگویم که حوصلۀ حرفهاشان را ندارم.
گفتم: «میدانی از شش سالگی تا امروز یکی از آسانترین کارها که غم را از من دور میکند چیست؟
دیدن و شنیدنِ گ.و.گ.و.شِ قدیم.»
این روزهای من...برچسب : نویسنده : 7inrooza94f بازدید : 34