گفته بود فقط از خوشیها میگویی و مینویسی.
از ناخوشیها میگویم.
دانشآموز که بودم، نمیدانستم یک کلاس بد، میتواند این همه حالِ معلم را بد کند. آخرینِ کلاسِ یکشنبهها جهنم است. بچههای گستاخ و بیادب.
الهامی که یکشنبهها از مدرسه بیرون میآید، الهامِ توی راه، الهامی که به خانه میرسد، الهامی که ناهار میخورد، الهامی که میخوابد، الهامی که بیدار میشود، الهامی که به کارهایش میرسد. همۀ الهامهای یکشنبه بعد از آن کلاس، الهامِ غمگین و خشمگینیست. غمگین از اینکه با دوستی، با مهربانی، با احترام نتوانستم کاری کنم. خشمگین از اینکه چرا نتوانستم کاری کنم؟
فیلم دیدم و چقدر دوست داشتمش. کتاب خواندم. همۀ اینها خوب بود، اما غم و خشم هنوز هست.
این روزهای من...برچسب : نویسنده : 7inrooza94f بازدید : 38