خیلی وقت ها احساس می کنم تحمل خیلی از چیزها را ندارم. حس می کنم مشکلات برای من از دیگران مشکل تر است. ساعت ها و گاه روزها به اتفاقات دلگیر و ناراحت کننده فکر میکنم، از زوایای مختلف به آنها نگاه می کنم، عمقشان را اندازه می گیرم و در پایان غمگین تر می شوم.
فکر کردن به این مسائل هیچ فایده ای برای من ندارد. اما نمی دانم چرا من و ذهن و فکرم اینقدر به آنها بها می دهیم. چرا هربار به گرمی از آنها استقبال می کنم و اجازه می دهم ساعت ها مهمانم باشند.
امروز خیلی جدی به این مهمان های گاهی خوانده و گاهی ناخوانده ی ناراحت کننده فکر کردم. خیلی سخت است در را به رویشان ببندم و اذن ورود ندهم، خیلی سخت است نسبت به آنها بی تفاوت باشم. اما باید کاری کنم که بتوانم از آنها بگذرم. اینقدر زندگی را برای خودم سخت نگیرم و سخت نبینم. این تغییر نگاه را از همین ساعت شروع کرده ام . دوست دارم تا شروع سال به پیشرفت های خوبی برسم و سال جدید هم بهتر و بهترتر شوم.
برای سال جدید که دلم روشن است، سال خوبی است برنامه ها دارم.
پی نوشت: برنامه ها به ترتیب اولویت نیستند
پی نوشت تر: خودمونیما برنامه ام پر از بیشترهاست و این کاملا غیرعمد بوده است.
پی نوشت ترین: امیدوارم در سال جدید موجبات خوشحالی ام بیشتر فراهم شود. خود خدا می داند (و من الله توفیق)
این روزهای من...
برچسب : نویسنده : 7inrooza94f بازدید : 292