این روزهای 28

ساخت وبلاگ

سال‌هاست که سینما را دوست دارم. از همان روزها که به لطف پدرِ فیلم‌بینم فیلم دیدم و (مجلۀ) فیلم خواندم. از کودکی، پیش از آنکه سنم دورقمی شود.

مدتی‌ست متمرکز شده‌ام روی سینمای شرق. از ایران و ترکیه تا کرۀ جنوبی و ژاپن. و این شرق قرار است گسترده‌تر شود.

و چه شد که از سینما گفتم؟

به تازگی دو فیلم از فیلمساز اهل ترکیه؛ نوری بیگله جیلان دیده‌ام. «درخت گلابی وحشی» و «خواب زمستانی». دو فیلمی که درگیرم کردند و حواسم را به کار گرفتند.

شخصیت‌های این فیلمساز بلدند حرف بزنند. با صدای بلند فکرهایشان را می‌گویند. باورشان را فریاد می‌کشند و به طرز آشنایی تنهایند.

فیلم‌ها به لحاظ بصری آن‌چنان چشم‌نوازند که از بارِ تلخی گفتارها و رفتارها و فکرهای حاکم بر فیلم می‌کاهند. برای من که این‌چنین بود. جبر، فقر و تنهایی با همراهی برف و آب و سنگ و نور و درخت جلوه‌ای دیگر یافته بود.

البته منظورم این نیست که دشوار‌ی‌ها و زشتی‌ها در پوششی از زرورق نشان داده شده است. بلکه فیلمساز تلاش کرده جهان را کامل‌تر و فربه‌تر به تصویر کشد.

این روزهای من...
ما را در سایت این روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7inrooza94f بازدید : 128 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 14:57