این روزهای 194

ساخت وبلاگ

بالاخره پس از چند ماه شاید این ماه بتوانم کمی پس‌انداز کنم.

یک عالمه لباس دارم که سال‌هاست نپوشیدمشان. هی از سال قدیم به سال جدید می‌برمشان، بی‌آنکه پوشیده شوند، دیده شوند و کاری کنند. آیا امسال سال دل کندن از لباس‌های قدیم خواهد بود؟

گزارش‌ها را نوشتم و فرستادم. سبک شدم.

چند وقت است می‌خواهم مقاله‌ای بنویسم. تقریبا می‌دانم چه می‌خواهم بنویسم، اما به جز باز کردن صفحه‌ای سفید برای مقاله هیچ کار دیگری نکرده‌ام.

به دوست پیام دادم. پس از ۳۹ روز به دوست پیام دادم. یک ماه بود که می‌خواستم حالش را بپرسم و هی عقب می‌افتاد. سرم شلوغ بود؟ حال و حوصله نداشتم؟ بی‌احساس شده بودم؟ منتظر بودم او پیام دهد؟ نمی‌دانم.

امسال سال شلوار بود. این چند ماه اخیر بیشتر از ده تا شلوار خریدم. دو تا شلوار دیگر هم می‌خواهم بخرم و بعد اگر توانستم پروندۀ شلوار را ببندم که باید ببندم یا ببندند مرا.

چند ماهی‌ست دلم گوشواره و گردنبند سبز می‌خواهد. کاش وقتش برسد.

مدتی پیش جلد هفتم کتابی که دوستش دارم، چاپ شد. می‌خواستم برای تولدم بخرمش، اما نتوانستم. تا پولی هست بخرم و به خودم عیدی بدهمش.

دو کتابِ باز دارم و آرام می‌خوانمشان. شاید یکی را این‌ور سال تمام کنم.

این روزها با دنیا و مال دنیا و آدم‌های دنیا مشغولم. بسیار مشغولم و «خدایا منعمم گردان به درویشی و خورسندی*»

* حافظ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت:

نیم ساعت پس از نوشتنِ این یادداشت، جلد هفتم کتاب را سفارش دادم.

روی صفحۀ سفیدِ مقاله ۲۵ کلمه نوشتم.

جوری آن دو کتابِ باز را خواندم که بعید نیست هر دو را این‌ور سال تمام کنم.

آن پیام به گفت‌وگو رسید.

هنوز درویش و خورسند نشده‌ام.

این روزهای من...
ما را در سایت این روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7inrooza94f بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1402 ساعت: 16:43